سید محمدمهدی جعفری
استاد دانشگاه شیراز
چکیده
فاطمه زهرا دخت گرامی پیامبر اکرم تحت تربیت خاص پدر و مادر بود آیات وحی که در آن محیط پاک نازل شد، آموزشهای والای نبوی و حوادثی که در دوران رسالت بر رسول خدا بد نه میگذشت همگی در رشد و تربیت والای آن بانوی ارجمند مؤثر بود و او را برای حساسترین موقعیت در تاریخ اسلام آماده میساخت.
پس از رحلت رسول خدا جریان جانشینی آن بزرگوار از مسیری که خدا و پیامبرش تعیین کرده بودند منحرف گردید. این انحراف و حوادث ناگوار و ناشایستی که به دنبال آن بر این بانوی جوان وارد شد، او را در بستر بیماری افکند. زنان مهاجران و انصار به عیادت آن بانوی گرانقدر و یادگار پیامبر خدا او شتافتند. گویی بیخبر از حوادثی که در آن چند روز بر این خاندان، گذشته به عیادت زنی بیمار آمدهاند و از او میپرسند که شب را چگونه به روز آوردهای؟!
فاطمه بهجای آنکه از دردهای جسمانی شکوه کند، با سخنی برنده و با لحنی بس گزنده چون تازیانههای بیدار سازنده آنان را از خواب غفلت بیدار میکند. جهانی را که در آن به سر میبرند شویهایشان که بدانان دلبستهاند و اقدام ناشایستی را که با عمل یا سکوت یا غفلت خود مرتکب شدهاند، برایشان به تصویر میکشد و پرده وجیه المله بودن و خود را در آن شرایط مسلمان مؤمن نشان دادن را از چهرهی آنان به یکسو میزند و آینده شومی را که به دست خود برای خویشتن و آیندگان فراهم ساختهاند به همگان و به تاریخ نشان میدهد. حضرت فاطمه زهرا الا با شناخت عمیقی که از قرآن و سنت دارد و در پرتو ایمان و تقوا، به چنان بینش نافذی دستیافته که آینده مسلمانان را از پس سدهها میبیند و آن را بهروشنی به دیگران میگوید و مسؤولیت انسانی و اسلامی خود و بار امانتی را که بر دوش گرفته بهخوبی ادا میکند و جای هیچ عذر و بهانهای برای کسی باقی نمیگذارد.
کلیدواژه: حضرت فاطمه (س)، قرآن، سنت، مردمشناسی ، آیندهنگری
مردمشناسی و آیندهنگری
فاطمه زهرا (س) دخت گرامی پیامبر اکرم (ص) از خدیجه کبری همسر مهربان و فداکار رسول خدا (ص)، در سال پنجم پیش از بعثت، چند ماه پس از بعثت و یا پنجم بعثت، دیده به جهان گشود. هر یک از این سالها درست، باشد از طهارت، مولد علو قدر محیط، تربیتی بیهمتا بودن، والدین و جایگاه والا و گرانسنگ مولود چیزی نمیکاهد.
این فرزند با توجه خاص پدر و مادر تربیت میشد و آموزشها و رهنمودهای ویژهای از جانب پدر بزرگوارش دریافت میکرد گویی او را برای پیشامدها و موارد ویژهای آماده میسازد.
فاطمه (س) در سن پنج یا نه یا پانزدهسالگی مادر خود را از دست داد. مادری که هم در خانه مایه تسکین رسول خدا (ص) در برابر دشواریها و رنجهای روزافزون رسالت بود و هم در بیرون خانه با شخصیت متنفذ و مؤثر خود پشتیبانی نیرومند برای آن بزرگوار در برابر دشمنان به شمار میرفت. ازاینرو فاطمه پس از مادر با سن کم ولی با عاطفهای، قوی و احساس مسؤولیتی شدید «أم ابیها» شد و پیوسته در درون و بیرون خانه به مراقبت از پدر میپرداخت و زنگار اندوه و خستگی و رنج از چهره مهربانش میزدود، فاطمه، پس از هجرت تاریخساز رسول خدا (ص) به یثرب ازجمله کسانی بود که در مکه ماند و چند روز بعد همراه با علی و تحت حمایت او و همراه با دو یا سه فاطمه دیگر، راهی یثرب شد تا به پدر بپیوندد.
همینکه خبر شکست مسلمانان در جنگ اُحد به مدینه رسید فاطمه دختر پیامبر (ص) و صفیه عمهی آن بزرگوار و عدهای دیگر از زنان بنیهاشم سراسیمه بهسوی میدان احد شتافتند، هنگامی به میدان جنگ رسیدند که قریش سرمست از پیروزی میدان را ترک کرده عازم مکه شده بودند و پیامبر گرامی (ص) با وجود زخمهای فراوانی که در بدن و پیشانی داشت برخاسته به جستجوی کشتگان مسلمانان رفته بود و با بدن مثله شده حمزه روبهرو گشت چون فاطمه و دیگر زنان آن منظره فجیع را دیدند، به شیون کردن، ایستادند و پیامبر نیز همراه آنان بر جسد قطعهقطعه شده حمزه سخت گریست. ناگهان چشمان فاطمه به پیشانی و چهره پر از خون پدر افتاد و بهسختی از آن وضع نالید؛ اما پیامبر او را دلداری داد و به آرامش دعوت کرد علی در ظرفی آب آورد و فاطمه زخمهای پدر را شست. چون به خانه برگشتند علی شمشیر خود را به فاطمه داد و گفت آن را بشوی که امروز بهخوبی از رسول خدا (ص) دفاع کرد.
علی کارهای خانه را میان خود و فاطمه تقسیم کرده بود و فاطمه همه آنچه را بر عهده داشت بهخوبی انجام میداد و هر دو روزگار را بهسختی اما با چهرهای باز و خشنود در راه خدا میگذرانیدند و با زهد و بیاعتنایی که نسبت به دنیا داشتند ارزشی برای جاه و ثروت دنیا قائل نبودند.
در جریان فتح مکه فاطمه همراه پدر و همسر به آن سرزمین رفت و پیوسته یار آنان بود و در حجة الوداع نیز به همراه آنان و دیگر مسلمانان حج را بهجای آورد در بازگشت از این سفر تاریخی او هم مانند دهها هزار مسلمان دیگر شاهد ابلاغ آخرین رسالت پدر در غدیر خم بود.
چون به مدینه بازگشتند پدر بیمار شد فاطمه با نگرانی و اضطراب از او پرستاری میکرد و در آخرین روزها شاهد و ناظر همهی جریانهایی بود که بر پیامبر میگذشت و در آخرین لحظات که پیامبر رحمت اضطراب و گریه فاطمه را دید برای تسلی خاطر، او رازی را برای فاطمه آشکار کرد که تبسم بر لبان او نشانید.
اما این تسلّی خاطر یک روز بیشتر نپایید که مصیبتهایی سنگینتر از رحلت پدر، بر او وارد شد. مصیبتهایی که تنها یکی از آنها برای در هم شکستن قهرمانی نیرومند کافی بود. مصیبتهایی که قلم یارای نگارش آنها و زبان توان گزارش آنها را ندارد فاطمه را بیمار کرد و به بستر کشانید. از ماجرایی که در این چند روز بر فاطمه (س) رفت، میگذریم و بحث و تحقیق در آن مسائل سیاسی و کلامی و تاریخی را به اهلش میسپاریم و تنها به یک جریان آنکه غالباً بهسادگی از آن میگذرند، میپردازیم و بر روی همان جریان میایستیم تا اگر پروردگار مدد رساند و نفوس مطهر اهلبیت رسالت دست ناتوان ما را بگیرد اندکی از بعد علمی و بصیرت ژرف این وجود آگاه به حقایق اجتماعی و اسرار فلسفهی تاریخ و قوانین مردمشناسی را نشان دهیم و دریابیم که آن بزرگواران بدین جهان نیامدهاند که با بر دوش گرفتن صلیب خود و بالا رفتن از تپه جلجتا در برابر پروردگار برای مغفرت گناهان ما به شفاعت بایستند و ما تنها با ریختن اشک و یادآوری و ذکر مصیبتهایی که بر آنان رفته است و با عشقی بدون، معرفت استخوانهای خود را سبک کنیم و با پرداخت این هزینه منفی، بهوسیله شفاعت آنان بهشت را بخریم.
و نیز با تکیهبر این سخنان و برداشتهایی در حد توان سر آن داریم که بگوییم اگر فاطمه (س) مورداحترام و بزرگداشت رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) و ائمهی گرانقدرواقع میشود نه برای نسب و تبار و وابستگی خانوادگی که به علت قدر و منزلت و جایگاه علمی و عرفانی و تقوا و ایمان و اخلاص خود اوست و عنوان «سيدة نساء العالمین» را با شایستگی شخصی کسب کرده است و این شایستگی شخصی برتر از همهی آن فضایل است
چون فاطمه (س) از شدت بیماری در خانه بستری، شد زنان مهاجران و انصار به عیادت او رفتند و گویی در این چند روز گذشته از ماجراهایی که او رفته و به بیماریاش و تشدید آن انجامیده بر بیخبرند از او میپرسند:
چگونه شب را به روز رساندهای دختر رسول خدا؟
فاطمه (س) بهجای آنکه از درد شکایت کند و بیماریاش را برای آنان شرح دهد، با سخنی برنده و با لحنی بس گزنده چون تازیانههایی بیدار سازنده آنان را از خواب غفلت بیدار میکند و جهانی را که در آن به سر میبرند و شویهایشان را که بدانان دلبستهاند برایشان به تصویر میکشد و پرده وجیه المله داشتن و خود را در آن شرایط مسلمان مؤمن نشان دادن را از رویشان بـه یکسو میزند و چهره زشت آنان و آینده شومی را که برای خود تدارک دیدهاند به همگی و به سراسر تاریخ نشان میدهد.
این سخن، گله و شکایت نیست تازیانههای عذاب است، اتمامحجتی خدایی و بریدن راه هر بهانهای برای بهانه جویان عافیتطلب و شانه خالی کنان از زیر بار مسؤولیت است. نهتنها برای مهاجران و انصار آن روز بلکه برای سراسر تاریخ اسلام و برای ما نیز در همین امروز!
سخنان فاطمه زهرا (س) در پاسخ به زنان در دو منبع نقل شده است: نخست در «معانی الاخبار» شیخ صدوق (ف ۳۸۱هـ) مستنداً از قول: احمد بن الحسن القطان و سلسله سند به فاطمه دختر دانشمند و بزرگوار امام حسین (ع) میرسد. منبع دوم احتجاج طبرسی است که بهصورت مرسل از قول «سويد بن غفله» سخن را نقل کرده است این دو منبع در برخی از جملات و کلمات اختلافاتی با یکدیگر دارند که مصحح «معانی الاخبار»، محقق ارجمند شادروان علیاکبر غفاری، اختلاف نسخ روایت شیخ صدوق را در پاورقی ذکر کرده است و ما در این نوشتار از همان استفاده کردهایم.
فاطمه زهرا در پاسخ زنان فرمود
أصبحتُ والله عائِفةً لدنياكم، قالية لرجالكم لفظتهم قبل أن عَجَمَتُهم، وشنأتهم بعد أن سبرتهم
به خدا سوگند شب را به صبح رسانیدهام؛ بیزار و متنفر از دنیای شما، سرشار از کینه و نفرت نسبت به مردان شما پیش از آنکه آنان را بیازمایم [با دیدن رفتار ظاهرشان] به دورشان افکندم و پسازآنکه ژرفای [ناپایداری و بیایمانیشان را] آزمودم دشمنی آنان را به دل گرفتم.
فاطمه زهرا (س) در آغاز سخن، وابسته نبودن خود و خاندانش به این دنیا را بیان افسوس خوردن و پیامبر خدا میکند و هدف دنیا را به آنان اضافه کرده است؛ یعنی گرایش به دنیا و چسبیدن و حتی پرستش، آن شیوه و هدف شماست. دنیا کنایه از گرایش شدید و وابستگی به قدرت، ریاست ثروت و مکنت است و درنتیجه غفلت و نسیان و بیتوجهی و خطاکاری و نداشتن بینش و نشناختن حق و قساوت قلب و پیامدهای فاجعهآمیز بسیار دیگر به بار میآورد. با این سخن میفرماید که اگر او خواستار بازگشت حق به اهلش میباشد، برای دفاع از حق و بیزاری از باطل و محکوم کردن آن است نه گرایش به دنیا و ناراحتی و افسوس خوردن و حسرت برای نرسیدن به قدرت و حکومت و مانند اینها است. کینه و نفرت از شوهران شما بدان علت است که مهاجر و انصار پیوسته در طول ۲۳ سال برای یاری دین خدا و حق و عدالت قیام کرده بودند و با تقدیم شهیدانی گرانسنگ و بیمانند همه محرومیتها را در راه حق با عشق و ایمان به جان خریده بودند و اکنون نیز ادعا داشتند که هر اقدامیکردهاند برای به دست آوردن خشنودی خدا و پیامبر او بوده است لذا آن بزرگوار به آنان پیام میدهد که شما در حساسترین موقعیت تاریخ بشری بزرگترین اشتباه را مرتکب شدید و از راه راست منحرف گردیدید و همه رشتههای خود را پنبه کردید «کالَّتِي نَقضَت غزلها مِن بَعدِ قُوَّةٍ أَنكاثاً» و علت آن هموابستگی به دنیا بود زیرا «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ كُلِّ خَطِيئَةِ» اگر انسان ایمان و یقین و تقوا را، چنانکه حق آنهاست به دست آورده باشد پیوسته چراغی فروزان در دل دارد که در تیرگیهای فتنه فرا راه او را روشن نگاه میدارد و از افتادن در پرتگاههای شبهه حفظ میکند و امیرالمؤمنین فرموده است كه: «إن من صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمَّا بَينَ يَدَيهِ مِنَ المَثلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقوَى عَن تَقحُمِ الشُّبهات».
«فقُبحاً لفُلول الحد و خور القناة، وَ خَطَلِ الرأي، ولبئس ما قدمت لهم أَنفُسُهم أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيهِم وَ في العذاب هم خالِدُونَ»
ننگ باد بر جنگجویی که شمشیرش کند و نیزهاش شکسته و اندیشهاش پریشان است و «بدترین دستاورد از پیش فراهم ساختهی آنان برافروختن آتش خشم خدا علیه خودشان و جاودان ماندن در عذاب است».
وسیله ترویج و نشر و گسترش اسلام و تعالیم قرآن همین مهاجران و انصار هستند که پیشتر از گسترش اسلام با شمشیر به عرضه و نشر اسلام با آیات قرآن و سنت نبی اکرم (ص) باید اقدام کنند. حال اگر کسی از رهنمودهای قرآن و آموزشهای نبوی اطلاع نداشته باشد و آنها را بد یا به شکلی انحرافی عرضه کند و یا موقعیتهای اجتماعی را نشناسد و در آنجا که باید امربهمعروف کند و در برابر منکری بایستد، برعکس به اقدام دست یازد، همانند جنگجویی است که شمشیرش کند و نیزهاش شکسته است و در میدان جنگ به تشویش و اضطراب دچار شده اندیشهاش به پریشانی و ندانمکاری میافتد.
آیهای را که فاطمه زهرا (س) در سخن خود تضمین کرده درباره سران و دانشمندان بنیاسرائیل است. خداوند میفرماید: کسانی از بنیاسرائیل که کفر ورزیدند و حقیقت آشکار را نادیده گرفتند به زبان داوود و عیسی بن مریم لعنت، شدند [زیرا از فرمان خدا و رسول] سرپیچی کردند و پیوسته [از حدود حق و وظیفه] تجاوزکاری از خود نشان دادند این گروه یکدیگر را از منکری که انجام میدادند نهی نمیکردند و خود هم دست از کارهای زشتشان برنمیداشتند، این شیوه عمل بدترین و زشتترین کاری بود که مرتکب میشدند [این افراد در همان روزگار و] بسیاری از [بازماندگانشان در این روزگار را] میبینی که آنان را که کفر ورزیده حق را نادیده گرفتهاند [چه مشرکان و چه اهل کتاب] به ولایت و سرپرستی و دوستی و همبستگی میگیرند [و از آنان حرفشنوی دارند و از آنان فرمان میبرند] که بیگمان بدترین اقدامی است که میکنند و پیشاپیش زمینهای برای جامعهی امروز خود و سرانجام اجتماع فراهم کردهاند که نتیجهاش فروباریدن خشم خدا بر آنان است و در عذاب خشم خدایی [و اختلاف و تفرقه و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اخلاقی] جاودانه به سر خواهند برد.
طبیعی است که این سرانجام نتیجه قطعی آن رفتار است و قانونی است طبیعی ناشی از اراده حكيمانه الهی و قانون در همه زمانها و مکانها و دربارهی همهی افراد و اجتماعها یکسان عمل میکند و استثنابردار نیست.
لا جرم لقد قلَّدتهم ربقتها و شننتُ عليهم عارَها فَجَدْعاً وَعَقْراً وَ سُحقاً للقومِ الظَّالِمِينَ
بهناچار ریسمان این مسؤولیت را به گردنشان افکندهام و آب ننگش را بر سر و رویشان پاشیدهام درنتیجه داغ خواری و بیهودگی و به پرتگاه دور افتادن بهره ستمگران باد.
در اجتماع مدنی مسؤولیت اجتماعی است هیچ فردی نمیتواند شانه از زیر بار مسؤولیت تهی کند و در این راستا هیچ بهانهای پذیرفته نیست میفرماید سرانجام غفلت و بیتوجهی شما به آینده مجتمع اسلامی، فجایع جبرانناپذیر و رخنهها و شکافها و انحرافهایی است که مسؤولیت آن به عهده شما سران مهاجر و انصار است و به دنبال آن داغ ننگی جاویدان بر چهره شما نشسته است که نه گذشت روزگار میتواند آن را بزداید و نه پشیمانی و افسوس خوردن شما سودی به اجتماع منحرفشده میبخشد؛ نتیجه قطعی سکوت و غفلت شما که خود ستمی بس بزرگ در حق امت اسلامی تا پایان تاریخ به شمار میرود، خواری سترون شدن از هر اثری تکاملی و دور شدن از برکات آسمان و زمین خواهد بود.
این جامعه با چنین پایههایی در جهت مادی و کشورگشایی و ثروت و مکنت پیشرفتهایی میکند و دستاوردهایی محدود خواهد داشت لیکن تعالی و تکامل انسانی و همهجانبهای که منظور نظر اسلام است با این، انحراف هرگز به دست نخواهد آمد.
ويهم أَنَّى زَحْزَحُوها؟ عن رواسي الرسالة وقواعد النبوة و مهبط الوحي الأمين، والطَّيِّينَ بأمر الدنيا والدِّينِ الا ذلك هُوَ الخُسرانُ المُبِينُ
وای به حالشان خلافت را به چه جای دوری بردند؟ آن را از ریشههای در زمین فرورفته رسالت و پایههای استوار نبوت و فرودگاه امین وحی و دانا و آگاه به امر دنیا و دین دور ساختند. رسالت و پایه «هان بدانید که این امر همان سرمایه باختگی بس آشکاری است».
در این سخن فاطمه زهرا (س) بهصراحت بیان میفرماید که امر جانشینی رسول خدا (ص) از رسالت آن بزرگوار جدا نیست امامت و ولایت و خلافت بهطور طبیعی ادامه رسالت است و ریشه آنها در ژرفای زمین اسلام و در پایههای استوار و شالودههای محکم نبوت قرار دارد. همانگونه که رسالت پیامبر اکرم بهوسیله وحی به آن بزرگوار ابلاغشده ادامهی امر رسالت هم از پیشگاه پروردگار وحی شده است زیرا اگرچه با رحلت پیامبر گرامی اسلام نبوت به پایان رسیده لیکن رسالت او تا پایان عمر بشریت ماندگار است ظاهر و نمود آشکار آن قرآن است و باطن و حقیقت آن امام و ولی میباشد امر رسالت را کسی باید ادامه دهد که به گفتهی امیرالمؤمنین «بر اجرای آن از همه تواناتر و بهفرمان خدا درباره آن از همگان داناتر باشد» یعنی هم بتواند فرمان رسالت را در امور این جهانی مردم بهخوبی و شایستگی به اجرا درآورد و هم به احکام الهی بینش و دانش داشته باشد.
با اقدامی که مهاجران و انصار درباره امر خلافت به عمل آوردند، درواقع امامت را از خلافت و دین جدا کردند و آن را از ریشه و تنهی رسالت بریده بهصورت شاخهی خشکی درآوردند که تنها برای سکونت در این زندگی ناپایدار از سایه تُنُک آن استفاده کنند و این کار آشکارا و بهروشنی از دست دادن سرمایه ایمان و اعتقاد و دین و دنیا بود خسرانی که همچنان ادامه دارد و دود آن به چشم همگان میرود.
وَ مَاتَقَمُوا مِن أَبي حَسَنِ؟ نَقَمُوا وَاللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيفِهِ، وَشِدَّةِ وَطَاتِهِ، وَتَكالَ وَقَعَتِهِ، وَ تنمرِهِ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّوَجَل
چه انگیزهای باعث شد از ابی الحسن انتقام بگیرند؟ انتقامی که از او گرفتند، به خدا سوگند، از شمشیر او بود که در راه حق، دوست و دشمن نمیشناخت و شدت پایداری او در برابر باطل و پیامد برخورد او با دشمنان خدا و رسول و خشم ویرانگر او علیه کفر و شرک در راه خدای عزوجل بود و بس!
در این بخش از سخن، فاطمه زهرا (س) به فرهنگ و آیین روزگار جاهلیت قریش اشاره دارد. در فرهنگ، قبیله هر یک از افراد قبیلهای که فردی از قبیلهاش به هر دلیل، به دست فرد دیگری از قبیله یا تیره دیگری کشته شود، خود را ولی دم مقتول به شمار میآورد و در هر جا و در هر شرایط، هر کس از قبیله قاتل را بیابد به خود حق میدهد به انتقام خون فرد مقتول، خود او را بکشد. اسلام این آیین را محکوم کرد و محتوای آن را در جهت عقیدهی انسانی اسلام دگرگون ساخت؛ یعنی ثار را به قبیله حق و باطل تغییر نام داد یعنی هر یک از افراد قبیلهی حق خود را ولی دم فردی میداند که در راه خدا به دست فردی از قبیلهی باطل کشته شده باشد لذا حسين بن على علیهماالسلام را ثارالله و ابـن ثـاره مینامند. لیکن قریش این دگرگونی و جابهجایی عقیدتی را نپذیرفت و آگاهانه یا ناخودآگاه، پس از رحلت پیامبر (ص)، به همان آیین بازگشت و خواستار گرفتن انتقام خون افراد کشتهشده خود در بدر و أحد و احزاب و میدانهای دیگر شد و نخستین نمود این انتقامجویی، جلوگیری از رسیدن ابوالحسن (ع) به حق الهی خود، بود و محروم کردن امت اسلامی از رهنمود شخصی دانا و توانا در ادامه رسالت و اجرای امامت پیامد درازمدت و همیشگی آن به شمار میرود.
اللهِ لَو تَكافُوا عَن زمام نَبَذَه رسول الله «ص» لأعتَلَفَهُ ولَسَارَ بهم سيراً سُجُحاً لا يكلم خشاشه، ولا يتعتَعُ رَاكِبُهُ؛ لأورَدَهُم مَنهلاً كبيراً فضفاضاً لطفَحُ ضِفْتاه، ولأصدَرَهُم بطاناً، قد تَخَيَّرَ هُم الرِّئَ غَيْرَ مُتَحَلَّ مِنهُ بِطائِلٍ إِلا بِغَمر الماءِ، وَرَدَعَهُ سَورَة السَّاعِبِ، وَ لَفَتَحَت عَلَيهم بركات السماء والأرض وسيأخذهم الله بما كانوا يَكسبُونَ
به خدا سوگند اگر از گرفتن زمام راهواری که رسول خدا (ص) آن را به دست علی سپرده بود، دست برمیداشتند بیگمان آن زمام را بهخوبی به دست گرفته کاروانیان را در راهی روشن و هموار به حرکت درمیآورد و مرکب رهوار [سرپرستی مردم] را نه چنان تند میراند که زمام بینیش را مجروح کند و نه چنان کند که سوارش به منزل نرسد. کاروان تشنه عدالت بشری را بر سرچشمه گوارایی رهبری میکرد که آبی پاکیزه و بسیار دارد، پرآب و زلال و زندگیبخش؛ و همگی را سیراب [و برخوردار از عدالت] بیرون میبرد [و در این سرپرستی و رهنمود] منابع درآمد آنان را بهخوبی فراهم و [درخت خشک] وجودشان را آبیاری میکرد بیآنکه برای خویشتن بهرهای بردارد و مالی بیندوزد، مگر بهاندازه برداشتن کاسه آبی از میانهی، آب بدان اندازه که تشنگی او را فرونشاند و بدون شک برکات آسمان و زمین را بر سرشان میبارید؛ [لیکن با تکذیب او و دور داشتن او از حق] بهزودی خدا آنان را در برابر دستاوردشان خواهد گرفت و مؤاخذه خواهد کرد.
در نخستین کلمه فاطمه زهرا (س) به حقی اشاره میکند که از جانب رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) واگذار شده است؛ و چون رسول خدا (ص) بدون آنکه پروردگار فرمان دهد به هیچ اقدامی دست نمییازد، پس این امر الهی است و زمام امر را باید به دست گیرد، لیکن علی (ع) ایــن امر الهی را تنها در حوزهی عبادات و اعتقادات و معنویات اعمال نمیکند بلکه برای به دست گرفتن مدیریت این جهانی و رهبری مردم در زندگی دنیوی نیز شایستگی دارد اگر زمام امر را به دست علی (ع) رها میکردند آنان را در راهی هموار به حرکت درمیآورد که هم از منابع طبیعی و انسانی و نیروهای فردی و اجتماعی شایستهترین سود را ببرند و هم با کسب ارزشهای والای انسانی بهسوی هدف رشد و تعالی و تکامل رهسپار، شوند و در حقیقت علی (ع) دنیا را به بهترین شیوه و شکلی در خدمت انسانها درمیآورد و آنان را با عدالت و آزادی و عقل بهسوی هدف نهایی و جاودانه آخرت رهسپار میکرد انسانها را بهگونهای پرورش میداد که به ارزشهای والای خود دست یابند و از همهی منابع مادی و معنوی برخوردار شوند اشاره فاطمه زهرا (س) به این آیه است که میفرماید:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِم بَركات مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ، وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَاخَذْناهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُونَ.
لیکن چون مسلمانان پس از پیامبر (ص) به ادامهی رسالت و ادامهدهندهی آن ایمان نیاوردند و پرواداری پیشه نکردند و حقایقی را که به چشم خود دیده و به گوش خود شنیده بودند منکر شدند، در برابر دستاورد خود مؤاخذه، گردیدند و چه مؤاخذهای و عذابی بدتر از محروم شدن از وجودی که میتوانست برکاتی از آسمان بر سرشان ببارد و برکاتی از زمین در زیر پایشان بگستراند!
ألا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ ما عِشت أراك الدَّهرُ العَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبُ وَ قَد أَعجَبَكَ الحادث. «ليت شعري إلى أي سِنادِ اسْتَنَدُوا؟ وَ بِأيَّةِ عُروَةٍ تَمَسَّكُوا؟ استَبَدلُوا الذُّنابي – وَاللهِ – بِالقَوادِمِ، وَالعَجْزَ بالكاهِلِ فَرَغْماً لِمَعاطِي قَومٍ يَحسبُونَ أَنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعاً، وألا إنَّهم هم المفسِدُونَ وَلكن لا يَشْعُرُونَ.»
هان هشدار و بشنو و هر چه بیشتر زندگی را به سر رسانی روزگار شگفتی [بیشتری] به تو نشان خواهد داد و اگر به شگفتی دچار شوی پیشامد تازه است که تو را به شگفتی انداخته است. کاش میدانستم در این اقدام خود به چه تکیهگاهی تکیه کردند؟ و به چه دستگیره استواری چنگ زدند؟ به خدا سوگند بهجای شاه پرهای پرواز کننده به پرهای ناتوان بسنده کردند و بهجای شانهها و پشت نیرومند بارهی رهوار بر پشت ستور واماندهای نشستند پس به خاکخواری مالیده باد بینی مردمی که {راه نابودی در پیش گرفتند لیکن} میپندارند که به نیکی و شایستگی عمل کردهاند «هان آگاه باشید که تبهکار همان خودشان هستند لیکن درنمییابند».
در این بخش از سخن فاطمه زهرا (س) به شنوندگان هشدار میدهد و آنان را از خواب غفلت بیدار میکند تا حقایق را به گوش آنان برساند و حجت را بر آنان تمام کند. نخست از غفلت تاریخی مهاجران و انصار به شگفتی دچار میشود و آن شگفتی را به روزگار نسبت میدهد، اما نه روزگار کور و کر و جبر تاریخ و سرنوشتِ مقدر که ناچار باید آن را پذیرفت، بلکه شگفتی را از یک حادثه و اتفاق از پیش طراحیشده و حسابشده از سوی کسانی میداند که هرگز از آنان انتظار نمیرفت و گواه این ادعا سخن امیرالمؤمنین در نامهای است که به مردم مصر مینویسد و میگوید:
فَوَاللَّهِ ما كَانَ يُلقَى فِي رُوعِي، وَلا يَخطُرُ بِبالي، أن العَرَب تُزعِج هذا الأمْرَ مِن بَعدِهِ صَلَّى الله عليه وآله عَن أهل بيته ولا أنهم منحوهُ عَنِّي مِن بَعده
سوگند به خدا هرگز در دلم نمیافتاد و در خاطرم نمیخلید که عرب این امر را پس از پیامبر (ص) نه از خاندانش دور دارد و نه بعد از او آن را از من برکنار سازند.
سپس فاطمه زهرا (س) میفرماید کاش میدانستم که برای اقدام خود چه دلیل روشن و دستاویز محکمی ارائه کردند؟ این سخن پرسش نیست که دلیل و دستاویز را بیابند و به او ارائه دهند، استفهام انکاری است؛ زیرا پاسخ دستاویز سست آنان را در همان لحظات نخستین، امیرالمؤمنین داده است؛ آنگاه که جریان سقیفه و بیعت با ابی بکر را به او گزارش کردند پرسید: انصار چرا ادعای امامت (یا امارت) را داشتند؟ گفتند انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما مهاجران امر جانشینی را به عهده گیرد. پس از دادن پاسخ این ادعای بیجا پرسید: پس قریش چه گفتند {و در برابر انصـار بـه چه ادعایی متوسل شدند؟}گفتند: احتجاج کردند که ما از شجرهی نسب رسول خدا (ص) هستیم و به امر جانشینی او (ص) شایستهتریم. فرمود: «به شجره نسب احتجاج کردند و میوهی آن درخت را ضایع ساختند!» یعنی همانگونه که حجت انصار به زیان خودشان بود حجت قریش هم به زیان خود آنان است، زیرا اگر شجره نبوت و دوری و نزدیکی به آن حقی را ثابت میکند و این ادعا را درست بدانیم آنان که خلافت را با این ادعا به خود اختصاص دادند شاخه دوری از درخت قریش هستند و حال آنکه نزدیکترین شاخه به شاخهی نسب پیامبر (ص) شاخه بنیهاشم است، نه بنی تیم و نه بنی عدی و نه حتی بنیامیه و در شاخه بنیهاشم هم تنها کسی که نه برگ بلکه بار آن شاخه میباشد، اوست و نه هیچکس دیگر! بنابراین استدلال و ادعا که قریش مطرح کرده خلافت را از انصار گرفته به خود اختصاص دادهاند، علی (ع) که میوه و بار برومند این درخت به شمار میرود شایستهترین فرد برای خلافت و امارت و امامت است.
فاطمه زهرا (س) نیز همین حقیقت را به زبان آورده شایستهترین فرد برای رهبری را به شهپری همانند میکند که میتواند انسانها را در مسیر خود بهسوی خداگونگی به پرواز درآورد و بار رشد و تعالی و تکامل انسانها را بر شانه توانای خود بردارد و بهخوبی به منزل رساند. لیکن آن مردم اگر چنین انحراف بزرگ و جابهجایی سنجش ناپذیر را اقدامی نیک و درست به شمار آوردهاند بدانند که با این خطای جبرانناپذیر پوزهی خود را به خاک مذلت مالیدهاند و کار آنان نه اصلاح کـه عین افساد است و دریغا که چنین نتیجهای را درنمییابند. کارشان و وجودشان مصداق این دو آیه قرآن است که میفرماید: «قُل هَل يُنَبِّئُكُم بِالأخسَرِينَ أعمالاً؟ الَّذِينَ ضَلَّ سَعَهُم فِي الدُّنْيا وَهُم يَحسَبُونَ أَنَّهُم يُحسنُونَ صُنعاً». «وَ إذا قيلَ لَهُم لأنفسدُوا فى الأرض، قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ۲۰ ألا إنهم هم المفسدون ولكن لا يَشعُرُونَ».
و در دنباله سخن میفرماید: {وَيْحَهُم} «أفَمَن يَهْدِي إِلَى الحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَن لا يَهدِّي إلا أن يُهدَى؟ فَمَالَكُم كَيْفَ تَحكُمُونَ»؟
وای بر آنان باد! آیا کسی که بهسوی حق راهنمایی میکند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه بهجایی نمیبرد مگر اینکه راهنمایی شود؟ شما را چه پیشآمده {که اندیشه و خرد خود را به کار نمیگیرید} چگونه داوری میکنید؟
أما لَعَمرُ إِلاهك لَقَد لَقِحَت فَنَظِرَةٌ رَينَما تُنتج، ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلأُ القَعِبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذعافاً ممقراً هنالك يَخسَرَ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعرف التَّالُونَ غِبْ مَا أَسَّسَ الأَوَّلُونَ
هان به دین خدا سوگند، شب این مردم به فتنه بار گرفته، اندکی درنگ کن تا سحر چه زاید! آنگاه بهجای شیر قدحی پر از خون از پستانش خواهند دوشید و زهری تلخ و کشنده خواهند نوشید. «در آن هنگام است که پوچگرایان و بیهوده خواهان سرمایه سوخته و بربادرفته میشوند» و پیروان پسین به سرانجام شوم پایهگذاران نخستین پی خواهند برد.
آری انحرافی که در آغاز ایجاد شد بهتدریج گسترش مییابد و نطفه فتنه در آغاز ناچیز است و چون به بار نشست چنان چیرگی یابد و کارش بالا گیرد که با هیچ تدبیری نتوان آن را فرونشاند. شیر این حیوان خون خواهد بود و زهر کشنده و همهی کسانی که میخواهند از آن بنوشند تا زندگی کنند، سرمایه باخته به نابودی خواهند افتاد و نسلهای آینده به پایهگذاری این فتنه پی خواهند برد، لیکن نمیتوانند فتنه را از میان بردارند و آب رفته را به جوی باز آرند بلکه پس از مدت کوتاهی بهرهمند شدن و احساس راحتی، کردن چون زاویه انحراف گسترش یافته است و بهرهمندیها به کسان دیگری منتقلشده سرانجامی جز جنگ و کشتار نخواهد داشت.
ثُمَّ طِيبُوا عَن دُنياكُم أنفُساً، وَاطْمَانُوا لِلفِتَنَةِ جَاشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسيف صارِمٍ، وَهَرج شامِلٍ، وَ استبدادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْنَكُم زَهِيداً، وَ زَرعَكُم حَصِيداً. فَيا حَسرَتي لَكُم، وَأَنَّى بكُم؟ ﴿وَ قَد عُمِيَّت عَلَيْكُم أنلز مُكُمُوها وَأَنتُم لَها كارِهُونَ؟
آنگاه {بااینهمه هشدار اینک} از بهرههای دنیایی خود به خوشی برخوردار شوید و از آمدن آشوبی بنیانکن آسودهخاطر بمانید، اما بشارت باد شما را به شمشیری بران و هرجومرجی فراگیر و خودکامگی شومی از دست ستمگران؛ غنیمت و منابع درآمد شما را ناچیز گذاشته چیزی از آن به شما نخواهند پرداخت و کشت و زرع و دستاورد شما را به سود خود و کسانشان درو خواهند کرد. پس دریغ و وای من بر شما باد، به کدام سوی سرگردان شدهاید و حقیقت چگونه بر شما پوشیده شده «از دیدن آن کور گردیدهاید؟ آیا میتوانیم شما را به پذیرفتن حقیقتی وادار کنیم که خوش ندارید و از آن بیزارید؟»
غنیمت و بهرهای که در آشوب فتنه به دست آمد تا مدتی کوتاه برای پیروزمندان گواراست لیکن همین بیتوجهی باعث میشود که تنها به وضع موجود بپردازند و از آینده آن غافل شوند. سرشت چنین غنیمت بهزور به چنگ آوردهای، برخورد منافع با گروه یا گروههای دیگری است که میخواهند آن غنیمت را بهسوی خود بکشانند و درنتیجه جنگ و ستیز همیشگی بر سر آن؛ و آنکس که با زور و قدرت و توطئه و نیرنگ بر آن چیرگی یافته پیوسته در تلاش است، به هر قیمتی و شیوهای شده غنیمت را برای خود نگاه دارد و با شمشیر بران و قانون جنگل و خودکامگی و ستم مردم را ساکت و پیرو خود کند. چنین زورگویانی که در راه کسب قدرت سرمایهگذاری کردهاند، در هنگام به دست گرفتن قدرت خواستار برگردانیدن اصل سرمایه و بهرههای گزاف آن هستند و درنتیجه چنانکه امیرالمؤمنین گفت: «فَيَتَّخِذُوا مال اللهِ دُوَلاً وَ عِبادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِينَ حَرباً، والفاسقين حزباً». {چون ستمگران بر قدرت و حکومت دست یافتند} داراییهای خدا (یعنی مردم) را در میان خود دستبهدست بگردانند و بندگان خدا را چون برده در اختیار گیرند، با شایستگان به جنگ برخیزند و با فاسقان حزب و دارودسته ایجاد کنند.
در آن روزگار است که همگی به دریغ و حسرت و پشیمانی دچار شده و کاری از دستشان برنیاید و به هر سو روی نهند جز ستم و سرکوب و ذلت و تحقیر چیزی نبینند، سرگردان و پریشان نه اندیشهای که به کار برند و نه بینشی که از تاریکی به درآیند و راه روشن حق را در پیش گیرند، بلکه باید قرنها و قرنها در بیابان گمراهی که خود در پیشگرفتهاند سرگردان و گمراه بمانند. فاطمه زهرا (س) در پایان به سخن نوح پیامبر در برابر امتش که بههیچروی حاضر به پذیرفتن حق و نجات یافتن از نابودی نیستند تمثل میجوید که «از دیدن حقیقت کور شدهاید، آیا میتوانیم شما را به در پیش گرفتن راهی وادار کنیم که آن را خوش ندارید و از آن بیزاری میجویید؟»
نتیجهگیری و جمعبندی
این سخن والا و آیندهنگری از کسی است که از شدت مصیبتها و ناراحتیها و ناملایمات و دیدن نابکاریها و ناجوانمردیها و غفلتها و انحرافها به بستر بیماری افتاده توان حرکت ندارد و به علل گوناگون نیرویی برای جلوگیری از انحراف نیز در اختیار او نیست اما با دانشی ژرف و بینشی نافذ به تجزیهوتحلیل حوادث موجود پرداخته آیندهی اجتماع را بهروشنی برای افراد روزگار خود ترسیم میکند و به آنان هشدار میدهد و به اندیشیدن و خرد ورزیدن وامیدارد؛ اما افسوس که پشیمانی سودی ندارد و کار از کار گذشته امکان بازگردانیدن جریان از مسیر حق منحرفشده در اختیار کسی نیست.
فاطمه زهرا (س) با شناخت عمیقی که از قرآن و سنت دارد و در پرتو ایمان و تقوا به چنان بینش نافذی دستیافته که آیندهی مسلمانان را از پس سدهها میبیند و آن را بهروشنی به دیگران میگوید و مسؤولیت انسانی و اسلامی خود و بار امانتی را که بر دوش گرفته بهخوبی ادا میکند و جای هیچ بهانهای برای کسی باقی نمیگذارد.
به امید آموزش دیدن از این درسهای گرانبها و رهنمودهای انسانساز و تجربه آموختن از مشکلات و پیشامدها.
پینوشتها
اربلی، كشف الغمه مجلسى، بحارالانوار (ج۱۰) این تاریخ را بیشتر نقل کرده است. ابن حجر، تهذيب التهذيب
ابن حجر، تهذيب التهذيب
کلینی، روضه کافی. محمدبن جریربن رستم طبری، دلائل الامامة. ابن شهرآشوب، مناقب
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ٦/ ٢٨٢
سید محمد کاظم قزوینی، فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، ص۳ ١۸
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۵/۳۵
سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص /۲۷۸
ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولياء٢/٢٤ ابن حجر، تهذيب ١٢/٤٤١ و منابع دیگر.
شیخ صدوق، معانی الاخبار، باب معانى قول فاطمة (س) لنساء المهاجرين والانصـار فــي علتها، ص ٣٥٤.
النحل /٩٢.
رسول خدا (ص): کلینی، اصول کافی، ج ۲، کتاب الايمان والكفر، باب ۲۴۷، حدیث ۱۰، ص١۳۸
نهج البلاغه، ط ١٦.
لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل… كانوا لايتناهون عن منكر فعلوا لبئس ماكانوا يفعلون. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت لهم أنفسهم أن سخط الله عليهم وفی العذاب هم خالدون (المائدة /۷۸ تا ۸۰)
ايها الناس! إن أحق الناس بهذا الأمر اقواهم عليه و اعلمهم بأمر الله فيه. (نهج البلاغه، ط۱۷۳)
الاعراف/۹۶
البقره /۱۲.
نهج البلاغه، بخش نامه ها، نامه ٦٢.
همان، کلام ٦٧.
الكهف /١٠٣ و ١٠٤.
البقره / ۱۱ و ۱۲.
يونس /٣٥.
هود/۲۸.
نهج البلاغه، نامه ٦٢
منابع تحقیق
قرآن کریم
اصول کافی کلینی رازی به تصحیح و تعلیق محمد جعفر شمس الدین دارالتعارف للمطبوعات بيروت، ۱۴۱۱هـ. ق
بحارالانوار، علامه مجلسی دارالرضا، بیروت، بی تا
تذكرة الخواص، سبط ابن الجوزى مؤسسة أهل البيت، بيروت، ۱۴۰۱هـ. ق
حلية الاولياء، ابو نعيم الأصبهاني، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۰۹هـ. ق
دلائل الامامة محمد بن جریر بن رستم طبری، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بیروت، ط ۲، ۱۴۰۸ هـ. ق
راه راستان (زندگانی چهارده معصوم) دائرة المعارف تشیع، نشر شهید محبی، تهران، ۱۳۸۱. روضة كافي، كلینی رازی، مطبعة النجف النجف الأشرف، ۱۳۸۵هـ ق
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بتحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم دار احياء الكتب العربية، قاهرة، ۱۳۷۸هـق
فاطمة الزهراء از ولادت تا شهادت سیدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی، نشر مرتضی، قم، ۱۳۷۸. معانی الاخبار، شیخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ط ۳، ۱۴۱۶ هـ. ق
نهج البلاغه مختار من كلام امير المؤمنين (ع)، سيد رضى، بتصحيح والفهارس للدكتور صبحي الصالح، دار الاسوة، تهران، ۱۴۱۵هـق.