زوایای نگاه حضرت فاطمه (س)

حضرت فاطمه (س) وجود گرانقدری که تاریخ را رقم زد و امروز همه ما مدیون این دردانه آفرینش هستیم چرا که اگر واگویه‌های فاطمه و خروش و ندایش نبود ظلم و عدل مفهوم نمی‌یافت. فاطمه بود که دیوار باطل را فرو ریخت و حق و حقیقت را که می‌رفت برای همیشه زندانی بماند، نجات داد. اگر آوای فاطمه (س) اوج نمی‌گرفت و خروش برنمی‌آورد حقیقت در اعماق تاریخ پنهان می‌ماند و به نگاه بشریت نمی‌رسید. او جهان هستی را معنایی دیگر بخشید، نگاه او به کائنات و هستی، حقیقت و معرفت را به باور اندیشمندان نشاند و اینک با هم زوایای نگاه فاطمه (س) به جهان هستی را جستجو کنیم البته از کلام، اشاره و نشانه‌هایی که ارائه داد تا مصداق این حدیث قدسی باشد که می‌فرماید: «کُنت کنزاً مخفیاً فأحببت أَن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی أُعرف» من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم پس خلق آفریدم تا شناخته شوم و این آفرینش را باید در وجود این دردانه پیامبر جستجو کرد و در آغاز در کلام  او که خداوند جهان را چنین معرفی می‌کند: «الْمُمْتَنِعُ مِنَ الإْبْصارِ رُؤْيِتُهُ، وَمِنَ اْلأَلْسُنِ صِفَتُهُ وَمِنَ الأَوْهامِ كَيْفِيَّتُهُ» او خدایی است که چشم‌ها او را نمی‌توانند بنگرند و زبانها از وصف او عاجزند و وهم و خیال از درک ذات او فرومانده اند. عرفا در توصیف اواز خدا نگاه‌های متفاوتی دارند که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می‎‌کنم:

موسی (ع) خدا را مجسم می‌خواست ببیند آنجا که از خدا می‌خواهد که خود را به او بنمایاند و پاسخش این بود که نمی‌توانی مرا ببینی اما می‌توانی به آن کوه بنگری که چون نگریست کوه فرو ریخت و موسی صیحه برآورد: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ».

سعدی در وصف این درخواست موسی می‌گوید: «چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر/
که نیرزد این تمنا به جواب “لن ترانی”»

حافظ در پاسخ به او می‌گوید: «چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر/
تو صدای دوست بشنو، نه جواب “لن ترانی”»

و مولانا می‌گوید: «”ارنی” کسی بگوید که تو را ندیده باشد/
تو که با منی همیشه، چه “تری” چه “لن ترانی”»

البته بیت اول که منسوب به سعدی است در گلستان است اما هیچ یک از دو شعر مولوی و حافظ یافت نمی‌شود. علامه طباطبایی در این باره می‌گوید: «نرسی به طور سینا چون نباشی در پی ما/ چو تو باشی در پی ما چه نیازی به ترانی».

عطار: «گویم “ارنی” و زار گویم/ ترسم زجواب “لن ترانی”».

مولوی: «به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی/ که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی»

و دیگری: «چو رسی به کوه سینا ارنی بگو و مگذر/ چه خوش است از او جوابی چه تری “چه لن ترانی”».

و فاطمه (س) امتناع دیدن را از ویژگی دیدگان به حساب می‌آورد نه از درک و معرفت و به تعبیر علامه طباطبایی: تو در پی ذات هستی باش که نگاه خود فراهم می‌شود همانطور که دیدگان از رؤیت رویش ناتوان هستند.

زبان‌ها هم از بیان حقایق وجودی او عاجز و ناتوان هستند. فاطمه زهرا (س) این امتناع را به زبان هم نسبت می‌دهد. گویند ابراهیم (ع) مشغول چرای گوسفندانش بود که ندایی چنین سر داد: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنا وَ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ». ابراهیم خطاب به ندا چنین سر داد که جانم به قربانت اگر یکبار دیگر این ندا را سر دهی همه رمه‌‎ام را در راهت می بخشم. بنابراین خدا در وصف بشر نمی‌آید اگر چه هر کس بر حسب دریافتش از او وی را متصف به صفتی می‌کند لیکن حقیقت چیز دیگری است که در فهم بشر نگنجد و همانطور که در معنای واژه ممتنع بیان شده که ممتنع یعنی هر آن چیزی که برای توصیف آن نیاز به علت ندارد بلکه ذاتاً امکان توصیف آن نیست. و چگونگی او در وهم ناید و در تصور نگنجد. بیان این ویژگی‌ها برای خدای جهان هستی از زبان فاطمه (س) برای این است که به مردم تفهیم نماید که شما تصویری از خداوند در ذهن خود دارید که با حقیقت جهان هستی متفاوت است که آن حقیقت در فهم شما نمی‌گنجد پس ادعای شما در بیان این شناخت صرفاً برای انتساب خودتان به خدا است و شما نمی توانید خدایی را که همه شما را بدان خوانده مدعی جانشینی و درک او را داشته باشید.

سپس می فرماید: «ابتدعَ الاشیاء لامن شیءٍ کان قبلها و انشأها بلا احتذاء اَمثلةٍ امتَثَلها کَوّنها بقدرته و ذرأها بمشیته من غیر حاجة منه الی تکوینها و لا فائدة له فی تصویرها الا تثبیتاً لحکمته و تنبیهاً علی طاعته و اظهاراً لقدرته و تعبّداً لبریّته و اعزازاً لدعوته».

و اشیاء عالم را بدون اینکه چیزی موجود باشد آفرید و بدون مثال و نمونه ای ایجاد کرد، با قدرت خود پدید آورد و با اراده خود ایجاد نمود نه به آفریدن آن نیازمند بود و نه از خلقت آنها سود می برد. جز آنکه خواست حکمتش تحقق یابد و همه را به اطاعت و بندگی آگاه نماید و قدرت خود را آشکار کند و به همه راه بندگی بیاموزد و دعوت خود را عزت بخشد.

آنچه فاطمه زهرا (س) در این بخش از وصف خداوند به آن اشاره می کند حکایت از بی نیازی خداوند به خواست و اراده دیگری است و نشان از حکمت خود برای هوشیار ساختن کائنات بر اطاعت از او و بیان قدرت خداوندی و اینکه به ازای نیکی او عبادتش بر مخلوقات واجب است و اهمیت و عزت بخشیدن به دعوت به بندگی و اطاعت فرامین اوست به ویژه برای انسانها چه از میان مخلوقات تنها بشر است که به واسطه اراده اش از اطاعتش سر باز می زند در حالی که سایر موجودات همه در تسبیح و پرستش او هستند آنجا که خدا می فرماید: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»

سپس می فرماید: « ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِيَتِهِ، ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نَقِمَتِهِ، وَ حِياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ»

آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگی و عذاب را در مخالفت و سرپیچی قرار داد تا بندگان را از عقوبت برهاند و به سوی بهشت سوق دهد.چنین خدایی را عبادت سزاست و هرکه از او روی گرداند فرامین او را که به وسیله پیامبرش بر آنها عرضه گردیده نادیده انگارد آینده خوبی در انتظارش نخواهد بود و دوزخ در انتظار چنین نافرمانی قرار دارد.

آنگاه خود به سپاس از خدا پرداخته می فرماید: «َلْحَمْدُلِلَّهِ عَلي ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلي ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِع پدرَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها»

ستایش خداوند را بر نعمت هایی که به ما بخشیده و شکر او را بر آنچه الهام فرمود، حمد و ثنا بر خداوند، برابر نعمتهایی که از پیش فرستاد و همه ی نعمت هایی که آفرید و نعمت های فراوانی که به انسان ها عطا فرمود و تمام منتها و نعمتهایی که پیاپی فرستاد.

بیان سپاس از خدا از سوی فاطمه زهرا در واقع بیان نعمت هدایت و انتساب رسول ا… به خود است که یادآوری بر حق بودن ولایت علی (ع) و اینکه این نعم منّتی است که خداوند بر بشر عرضه داشته است.

«جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها»

نعمتهایی که شمارش آن از توان انسان فزونتر است و پاداش آن ناممکن و درک دامنه و گستردگی آن از ادراک و هوش بشر فراتر است. مردم را به شکرگزاری فراخواند تا نعمتها را پیاپی فرستد و به حمد و سپاس راهنمایی کرد تا نعمتها را فزونی بخشد و با درخواست بندگان نعمتها را چندبرابر نماید. بعبارت دیگر ایشان می خواهند بر این نکته تأکید فرمایند که آنچه خداوند به شما ارزانی داشته از جمله وجود پیامبر را نمی توانید سپاس کامل بجای آورید و شناخت شما از درک این نعمتها بسیار کمتر از آن است که شما توان شکرگزاری داشته باشید.

«وَ أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْإِخْلَاصَ تَأْوِیلَهَا، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَهَا، وَ أَنَارَ فِی الْفِكْرَةِ مَعْقُولَهَا»

گواهی می دهم به جز ا… خدایی نبوده و شریکی برای او نیست. تفسیر این گواهی و شهادت اخلاص است و پای بند آن قلبهای آگاه که در پیشگاه تفکر و اندیشه معنای آن را روشن فرمود.

در اینجا حضرت زهرا (س) اخلاص را رسم صداقت در بیان شهادتین معرفی می نماید آنهم اخلاصی که بر پایه دانش و شناخت پایه گذاری شده و قلب و دل و زببان بر آن گواهی می دهد. او می خواهد به مسلمانان یادآوری کند که اگر در بیان شهادتین اخلاص و یقین نباشد، صمت شهادت شبهه ناک است و پیامبر و فرمان او برای اجرای فرمانش گواه این اخلاص است اگر به آن عمل شود. این شهادت فاطمه زهرا (س) در تمامی خطبه ها و بیانات او آشکار است و گواه و حجت مسلمانی ما در پذیرش خالصانه فرمان خداست که بر زبان محمد (ص) و اینک بر زبان فاطمه جاری است پس شناخت خدا از زبان فاطمه اگر با معرفت همراه نباشد، اگر با یقین نپذیرفته نشود تا قلب اطمینان یابد و به تعبیر قرآن در پاسخ ابراهیم (ع) ولکن لیطمئن قلبی فراهم نشود نمی تواند راز آفرینش و درک ملکوت را کسب کرد که خدا پاسخ اخلاص ابراهیم را چنین بیان می دارد: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» این یادآوری برای تمرین اخلاص است تا حکمت بر زبان ما جاری شود همانطور که حدیث شریف می فرماید: «مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعينَ صَباحا ظَهَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ»

آنکه چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند سرچشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود.

و امروز با زهرای مرضیه عهد می بندیم که لااقل تلاش خواهیم کرد بیاموزیم از او آنچه را که بر ما توصیه کرد. آمین

اشرف بروجردی
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
اسکرول به بالا